آدینه |
رسول خدا(ص) می فرماید: زمانی که نمازگزار رکوع و سجود نمازش را کامل به جا آورد و قسمتهای نماز را که کامل کرد (این نماز) به آسمان صعود می کند، در حالی که نور از او تلألؤ می کند و ابواب آسمان برای او گشوده می شود و (خطاب به او) می گوید: مرا محافظت کردی، خدایت محافظت کند و ملائکه گویند: درود بر صاحب این نماز.
زمانی که قسمتهای نماز کامل گزارده نشود می گوید:
ضایع کردی مرا، خدا تو را ضایع کند، در این حال نماز را به چهره این نمازگزار می زنند.
[ یکشنبه 91/8/21 ] [ 12:51 عصر ] [ نسرین عماری ]
[ نظر ]
حضور قلب در نماز انسان در مسیر زندگی دنیایی خویش، لحظاتی شیرین و به یاد ماندنی را تجربه می کند که شیرینی آن، همیشه در کام وجودش ماندگار است. از بین تمام این لحظات، شیرین ترین لحظات عمر یک مؤمن واقعی، لحظاتی است که با خدای بی نیاز به خلوت نشسته و به راز و نیاز و عبادت با حضرت حق می پردازد. البته این شیرینی را، انسانی می تواند احساس کند که طعم ایمان واقعی را از عمق جانش چشیده باشد. چنین کسی هرگز حاضر نیست که این لحظه ی زیبا و دلربا را با تمام دنیا و آنچه در آن است معاوضه نماید. او در حال عبادت و نماز که زیباترین مصداق عبادت است، به معشوق واقعی خویش دست یافته و از خلوت با او به چنان لذّتی دست یافته که در کل این عالم، برای آن مانندی نمی بیند، و لذا به هیچ قیمتی حاضر نیست آن را از دست بدهد. در میان عبادات، هیچ عبادتی به مانند نماز، نمی تواند قلب کوچک آدمی را به دریای بی کران رحمت الهی وصل نماید، و روح انسان را از سرچشمه ی فیوضات بی انتهای خداوند بی همتا، سیراب نماید. لحظه ی نماز، باشکوه ترین لحظه ی ارتباط انسان سراپا نیاز به وجود مطلق بی نیاز است. در حقیقت آن لحظه ی نورانی، فرصتی است طلایی که خداوند مهربان، بر ما منّت نهاده و از سر لطف و محبّتی که به بندگانش دارد، آن را در اختیار ما قرار داده، تا در آن فرصت زیبا، بتوانیم، قلب و جان خود را از عالم طبیعت و خاک، جدا نموده و روحمان را به عالم بالا پرواز داده و در سایه ی این پرواز ملکوتی، به جان خود صفا و جلاء بخشیم. سرور عالم، پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) در کلامی زیبا، نماز را به سر انسان تشبیه نموده و می فرماید: «مَوضعُ الصَلاةِ مِن الدینِ کَمَوضعِ الرأسِ مِنَ الجَسَد»1 ؛ جایگاه نماز در دین، همانند جایگاه سر در بدن است. این تشبیه زیبا، در کلام نورانی حضرت بدین خاطر است که، در بدن آدمی هر عضوی از اعضاء بدن به نوبه ی خود، وظیفه ای مهمّ را عهده دار هستند، ولی در این میان نقش سر، از همه مهمّتر است، زیرا مغز که فرمانده ی بدن بوده و تصمیم گیری ها در آن انجام می گیرد، در سر انسان قرار گرفته است. الله اکبر با نور دلربای خود به ما می گوید خدا بزرگتر است از اینکه با قلم و بیان ناچیزمان وصف شود، بزرگتر از فکر و خیال ما، بزرگتر از هوسها و وسوسه های شیطانی و جلوه های دنیا، این است آن راز نهفته در ذکر نورانی «الله اکبر»، راستی اگر واقعا خدا در نظر ما بزرگتر از هر چیزی باشد و کلمه ی «الله اکبر» از عمق جان ما برآید، دنیا با تمام جاذبه ها و جلوه هایش، در نظر ما کوچک و بی مقدار خواهد شد که نتیجه ی چنین حالتی، حضور جانانه و عاشقانه در نماز است. بنابراین به یقین می توان گفت: بدن منهای سر، موجود بی خاصیتی است که فاقد هرگونه ارزش است، در ساختمان دین ما نیز، نماز همانند سر در بدن آدمی است، که اگر نباشد، پایه ی ساختمان دین ما، سست شده و از ارزش ساقط می شود. حضوری عاشقانه آدمی در این کره ی خاکی همیشه آرزوهایی را در آسمان ذهن خود به زیباترین شکل نقاشی نموده و برای رسیدن به آنها، نهایت تلاش خود را انجام می دهد. طبیعی است که از میان انبوه آرزوهایش یکی از آنها، بیشتر خودنمایی کرده و چون ستاره ای چشمک زنان از او دلربایی می کند، مؤمنین خداجویی نیز، از این امر مستثنی نبوده، آنها در صفحه ی قلب خود آرزویی را حک نموده اند که از نظر اهمیّت، در حدی است که بیان و قلم از توصیف آن عاجز است. آن آرزوی نورانی و آسمانی که همواره فکر و اندیشه مؤمن را به خود مشغول نموده این است که به هنگام اوقات معنوی نماز، نمازی آبرومند را به درگاه الهی تقدیم نموده، به گونه ای که در آن حضوری عاشقانه در محضر خداوند بی نیاز داشته باشد که در لسان ادبیات اسلامی، از آن به حضور قلب تعبیر می شود. ==> برای مطالعه متن کامل به ادامه مطلب بروید <== [ یکشنبه 91/8/21 ] [ 12:51 عصر ] [ نسرین عماری ]
[ نظر ]
راستی هیچ وقت به فکر نشسته و به این مهم اندیشیدهاید، که اگر علی نبود چه میشد؟ این همه تأکیدی که حضرت محمد صلی ألله علیه و أله و سلم به امامت او فرموده برای چیست؟ و حدود یک هزار و چهارصد سال اختلاف و دعوا بین این امت چرا؟ شاید اگر کمی به این س?الها و دهها و صدها س?ال دیگر در این زمینه که در ذهن انسان نقش میبندد اعتنا کرده و در فکر فرو میرفتیم، حقیقت را آنگونه که هست می یافتیم و به جای این همه دست و پا زدن در تاریکی و ورود به کوچه های بن بست و کج راهه ها، در وادی نور قدم نهاده، ره صد ساله را یک شبه طی می کردیم! شاید جواب این سوالات را به زیبایی در این حدیث بتوان یافت که آمده است: «لولاک لما خلقت الافلاک و لو لا علی لما خلقتک و لولا فاطمه لما خلقتکما» « ای رسول ما، اگر تو نبودی هیچ چیز را نمیآفریدم و اگر علی نبود تو را خلق نمیکردم و اگر فاطمه نبود ، نه تو را و نه علی را نمیآفریدم...». (مستدرک سفینة البحار، 3/334) باید گفت: خلقت این عالم و آنچه در آن است برای رشد است و بر اساس حکمت. اگر رشد و کمال را از عالم بگیرند، حکمت خلقت زیر س?ال می رود، و اگر رسیدن به کمال را حکمت آفرینش موجودات بدانیم، برای رسیدن به این کمال نیاز به راهنمایانی است که ما را بسوی آن هدایت کنند، چگونه میشود خداوند یکصد و بیست و سه هزار و نهصد و نود و نه پیامبر را برای هدایت بشر مبعوث کند و آخرین آن ها که مکمل رسالت همه آنها و معلم و آخرین است را خلق نکرده و مبعوث نگرداند؟ در این صورت چه حکمتی برای خلقت بشر که نه، خلقت تمام موجودات و بعثت انبیاء وجود دارد؟ پس اگر بنا بر عدم آفرینش عقل کل عالم، خاتم الانبیاء اعظم و اشرف رسل میبود، آمدن دیگر پیامبران و خلقت عالم بیهوده و عبث میشد! پس اگر محمد صلی الله علیه و آله و سلم نبود خلقتی در کار نبود چون حکمتی برای خلقت نبود. اما اگر علی نبود خداوند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را نمی آفرید. چرا؟!!! خداوند متعال اشرف کائنات خود را برای رساندن بندگانش به بالاترین درجه هدایت مبعوث فرمود و اکمال و اتمام این نعمت بزرگ الهی را در تحقق ولایت قرار داد و ولایت را به وجود علی علیه السلام محقق فرمود، پس اگر علی علیه السلام نبود، آمدن پیامبر با حکمت خداوند سازگاری نداشت این مسلم است که پیامبر اشرف خلائق است و وجودی لاهوتی است و او را با زمین و زمینیان و دنیا و دنیائیان کاری نیست، پس اگر بنابراین بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در این دنیا مبعوث به رسالت شوند و دین او که تمام کننده ادیان الهی است و نیز دین ابدی برای همه خلق است نابالغ و ناتمام بماند، آمدن رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نیز با حکت تامه الهی سازگار نبود. خداوند متعال اشرف کائنات خود را برای رساندن بندگانش به بالاترین درجه هدایت مبعوث فرمود و اکمال و اتمام این نعمت بزرگ الهی را در تحقق ولایت قرار داد و ولایت را به وجود علی علیه السلام محقق فرمود، پس اگر علی علیه السلام نبود، آمدن پیامبر با حکمت خداوند سازگاری نداشت. زیرا علی علیه السلام بقاء دین رسول خدا صلی اله علیه و آله و سلم را تضمین میکند. اگر علی نبود هیچ چیز نبود زیرا رسالت ناتمام و دین ناقص میماند و خلقت انسان با حکمت الهی سازگار نبود، و اگر انسان آفریده نمیشد نیازی به خلقت دیگر موجودات که همه، ابزارهای رشد خلیفة الله ( انسان) هستند نمیبود ابن ابی الحدید معتزلی میگوید: اگر ابوطالب و فرزندش نبودند هرگز دین شکل نمی گرفت و پایدار نمی ماند. کمکهای ابوطالب در مکه دین را قوام بخشید و علی علیه السلام در مدینه باعث تقویت و بقاء دین خدا شد. علی علیه السلام علت مبقیه دین خدا و رسالت رسول صلی الله علیه و آله و سلم است و اگر نبود، این بقاء حاصل نمیشد و با عدم خلقت و حکمت بعثت مختل میگشت، پس با صدای رسا باید گفت: اگر علی نبود پرستش خداوند، توحید، اسلام ، رسالت نبوی رشد، لقاء، امید، سعادت و.....نبود و اگر این ها نبود حکمتی برای آفرینش نبود. پس اگر علی نبود هیچ چیز نبود زیرا رسالت ناتمام و دین ناقص میماند و خلقت انسان با حکمت الهی سازگار نبود، و اگر انسان آفریده نمیشد نیازی به خلقت دیگر موجودات که همه، ابزارهای رشد خلیفة الله ( انسان) هستند نمیبود. چه رسا و گویا امام صادق علیه السلام میفرماید: خدای تبارک و تعالی فرمود: ای محمد! به درستی که من خلق کردم تو و علی را با بدن نورانی روحانی - بدون بدن جسمانی - قبل از آن که آسمان و زمین را خلق کنم و یا عرش و دریا را بیافرینم. پس شما همواره لااله الاالله میگفتید و مرا تمجید مینمودید. سپس روح شما را در یک جا جمع نمودم و آن را یک روح قرار دادم. آن روح واحد هم دائم در حال گفتن سبحان الله و لا اله الاالله بود و مرا تقدیس مینمود. پس آن روح را دو قسمت کردم و بعد هر قسمت را هم دو قسمت نمودم شد چهار قسمت، یکی روح محمد صلی الله علیه و آله و سلم، یکی روح علی علیه السلام و آن دو روح دیگر حسن و حسین علیهماالسلام. منابع: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید. اگر علی نبود، محمد جعفر تجلی. امام علی علیه السلام در احادیث قدسی، رضا نجفی. و تبیان [ یکشنبه 91/8/21 ] [ 12:51 عصر ] [ نسرین عماری ]
[ نظر ]
رسول خدا(ص) می فرماید: زمانی که نمازگزار رکوع و سجود نمازش را کامل به جا آورد و قسمتهای نماز را که کامل کرد (این نماز) به آسمان صعود می کند، در حالی که نور از او تلألؤ می کند و ابواب آسمان برای او گشوده می شود و (خطاب به او) می گوید: مرا محافظت کردی، خدایت محافظت کند و ملائکه گویند: درود بر صاحب این نماز.
زمانی که قسمتهای نماز کامل گزارده نشود می گوید:
ضایع کردی مرا، خدا تو را ضایع کند، در این حال نماز را به چهره این نمازگزار می زنند.
[ یکشنبه 91/8/21 ] [ 12:42 عصر ] [ نسرین عماری ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |